شب عاشورا دشمن به سمت خیمه ها آمد و قصد شروع جنگ داشت. امام، حضرت عباس (علیه السلام) را به سمت آن ها فرستادن تا یک شب مهلت بگیرند. امام فرمودند: «برادر برو به آن ها بگو امشب به ما مهلت بدهند، من نماز و عبادت را خیلی دوست دارم.» این مهلت خواستن چه علتی داشت؟ امام از خداوند دور نبودند که آن شب را به قصد جبران این دوری مهلت بخواهند. ضمن اینکه امام می دانستند این جنگ سر می گیرد و می توانستند چنین بگویند که هر چه زودتر این مصیبت اتفاق بیفتد و بگذرد بهتر است و دلیلی برای به تأخیر انداختن آن وجود ندارد؛ اما مهلت خواستن ایشان صرفاً به خاطر عبادت بود.
روز عاشورا نیز هنگام اذان ظهر، ابو ثمامه صائدی نزد امام آمد و گفت: «یا اباعبدالله موقع اذان شده، خدمت شما نماز بخوانیم.» البته در برخی تواریخ چنین آمده که امام قبل از سخن او برای نماز آماده شده بودند. به هرحال امام فرمودند: «از نماز یاد کردی خدا تو را از نماز گزاران قرار بدهد.» ایشان از زهیر ابن قین و سعید ابن عبدالله حنفی خواستند جلوی ایشان بایستند، سپس به همراه باقیمانده یاران خود به نماز ایستادند. در حین نماز تیری به سمت امام پرتاب شد که سعید ابن عبدالله خود را سپر امام قرارداد و این امر تکرار شد تا اینکه پس از نماز او از شدت جراحات از پای درآمد و به زمین افتاد.
رها کردن جنگ و اقامه نماز اول وقت دلیلی جز اهمیت و ضرورت نماز نداشت. تمام پیغام امام از این عمل این بود که از نماز غافل نشوید.
سرنهادن بر زمین در مقابل خداوند حسین ابن علی (علیه السلام) را در دنیا و آخرت سرافراز کرد. سربلندی که سبب شد امام ویارانشان در تاریخ جاودان شده و دشمنان ایشان ملعون و منفور باشند.
پروردگارا! تو را به نمازهای حسین ویارانش سوگند می دهیم ما را از نماز گذاران محسوب بفرما. امین
منبع:
امام حسین شهید فرهنگ پیشرو انسانیت، علامه محمدتقی جعفری
آخرین نظرات